تحلیل چرایی این برتری اسرائیل نکته بسیار مهمی است که همین حالا هم برای بررسی آن بسیار دیر شده و اگر به شکل دقیق و فارغ و فراتر از احساسات مخدوش شده این روزهای همه ما صورت نگیرد، شاید خیلی زود، دیر شود.
برای تحلیل این مسئله باید به سالهای ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ بازگردیم؛ به خروج اسرائیل از غزه در سال ۲۰۰۵ به عنوان زمینه به قدرت رسیدن حماس در منطقه و سپس جنگ ۲۲ روزه و یا به تصاویر تانکهای مرکاوایی که در برابر مجاهدان حزبالله سر بر زمین فرود آورده بودند.
در برابر نتایج این رویدادها و رخدادها در یک سو جمهوری اسلامی، حزبالله، حماس و دیگر گروههای محور مقاومت بودند که با احساس غرور و شادی، تصور کردیم که بالاخره افسانه شکستناپذیری اسرائیل در میادین نبرد پایان یافته و از آن مهمتر بر اساس یک تجربه ناقص، با توجه به عمومیت یافتن شبکههای اجتماعی، خیال کردیم که اگر هم این سگ هار زیادی بر ماندن در میدان نبرد اصرار ورزید، بالاخره یکجا در برابر فشار افکار عمومی به ناچار کوتاه خواهد آمد!
نقل قولهای معتبری نیز از سران گروههای مقاومت از جمله شخص شهید اسماعیل هنیه شنیده شد که روی این نکته دوم، یعنی فشار افکار عمومی در طراحی و اجرای عملیات طوفانالاقصی حساب ویژهای شده بوده است.
یعنی اولا تصور میکردند که توان حماس برای مقاومت در برابر حملات اسرائیل قابل اتکاست و اگر هم در نبرد هوایی توان رویارویی ندارند، اما وقتی صهیونیستها بخواهند به شکل زمینی وارد غزه شوند، میدان نبرد به قتلگاهی برای آنها تبدیل خواهد شد که تحمل تبعات آن برایشان دشوار است و از دگر سو اگر در برابر این فشار نیز دوام و طاقت آوردند، فشار افکار عمومی جهانی در برابر حمله به مردم بیدفاع غزه، بالاخره یک جایی ترمز ماشین کشتار و جنایت اسرائیل را میکشد.
اسرائیل، اما اگر چه در غزه به جز شخم زدن سرتاسر این جغرافیای محدود و البته تضعیف کردن مقطعی توان رزمی حماس، دستاورد قابل توجه دیگری نداشت، اما در دیگر جبهه نبرد، یعنی لبنان و در مصاف با حزبالله ضربات سختی بر مهمترین و قدر قدرتترین گروه محور مقاومت وارد کرد.
قطعا بیان این کلمات به هیچ وجه نیز راحت نیست و داغ شهادت سید حسن نصرالله عزیز، همچون نیشتری زهرآلود جان را میکاهد، اما چشم فروبستن بر این واقعیات–حتی به فرض پایان یافتن جنگ و حتی به فرض پایان مناقشه فلسطین و حتی به فرض تولد به اصطلاح صلح در خاورمیانه و حتی به فرض … – این برتری غیرقابل انکار نزد یک رژیم خونخوار که به خوبی آموخته چگونه همه فشارهای بینالمللی را نیز مدیریت کرده و در برابر آنها خم به ابرو نیاورد و به راحتی برای حذف یکی از مخالفانش هزار هزار آدم بکشد، میتواند فردا و فرداها را نیز مکرر بر مذاق ما تلخ و زهرآگین کند.
نظریه نامحبوب که در ابتدای یادداشت ذکر شد این است که اسرائیل توانسته با دقت و ظرافتی حیرتانگیز نقاط ضعف خود در چندین نبرد سخت با حماس و حزبالله را نه تنها رفع، که به نقاط قوت تبدیل کند.
آنکه رو در روی ما ایستاده نه فقط رژیم صهیونیستی، بلکه ائتلافی از کشورهای غربی و منطقه به سرکردگی ایالات متحده است که به عنوان مثال در جریان اجرای عملیات وعده صادق، با رهگیری بیش از هزار پرتابه شلیک شده از سوی ایران، تنها اجازه رسیدن چندین موشک به خاک سرزمینهای اشغالی را دادند که این میتواند ما را با شرایط سختی مواجه کند.