برنامه «عشق ابدی» نه صرفاً یک شو سرگرمکننده که آغازی بر افول ارزشهای فرهنگی و رسانهای است، در شرایطی که جامعه، به ویژه نسل جوان، به شدت نیازمند محتوای فاخر، سازنده، الهامبخش و معرف ارزشهای مثبت انسانی است، «عشق ابدی» با ارائه محتوایی که عمدتاً بر سطحینگری، مصرفگرایی، و نمایش روابط انسانی در قالبی مادی و گذرا استوار بود، زنگ خطری جدی برای سلامت فرهنگی جامعه به صدا درآورد.
عشق ابدی با ژست سرگرمی و صمیمیت، و با ظاهری فریبنده، به طور نامحسوسی مرزهای اخلاقی و فرهنگی را درنوردید. این برنامه، که در ظاهر با هدف ایجاد فضایی شاد و مفرح برای مخاطبان طراحی شده بود، در عمل به ترویج ارزشهای ضد فرهنگی و مضر برای جامعه پرداخت.
روابط انسانی، به خصوص در بستر یک برنامه رسانهای، باید با ظرافت، احترام و عمق به تصویر کشیده شود. اما “عشق ابدی” با نمایش روابطی سطحی، زودگذر و مبتنی بر ظواهر، تصویری وارونه از عشق و تعهد را به مخاطبان ارائه داد. تأکید بر “نمایش” عشق به جای “تجربه” آن، و اولویت دادن به معیارهای مادی در انتخاب شریک زندگی، به تدریج مفاهیم ارزشمند خانواده و وفاداری را کمرنگ کرد.
برنامههای سخیف و پیامدهای اجتماعی: آیا هویت فرهنگی قربانی میشود؟
ماهیت رقابتها در این برنامه، بیشتر بر جنبههای نمایشی و سرگرمکننده متمرکز بود تا بر عمق و ارزش. این رویکرد، به جای تشویق به رشد فردی، خلاقیت و استعداد، صرفاً به نمایش ظواهر و کسب محبوبیت لحظهای پرداخت. در نهایت، این نوع رقابتها، نه تنها به ارتقاء سطح فکری مخاطبان کمکی نکرد، بلکه به ترویج فرهنگی “سطحینگری” و “کمعمقی” منجر شد.
در کنار موارد فوق، استفاده از زبان، پوشش، و سبک زندگی که با هنجارهای فرهنگی و اخلاقی جامعه در تضاد بود، یکی دیگر از انتقادات جدی به برنامه «عشق ابدی» بود. این رویکرد به عادیسازی ابتذال و کاهش حساسیت جامعه نسبت به ارزشهای فرهنگی منجر خواهدشد.
بسیاری از کارشناسان فرهنگی و جامعهشناسان معتقدند که این دست برنامهها، نه تنها کمکی به پیشرفت فرهنگی و اجتماعی جامعه نکردند، بلکه با سست کردن پایههای اخلاقی و فرهنگی، جامعه را چند گام به عقب بردند و زمینه را برای پذیرش بیشتر ابتذال فراهم ساختند.
جامعهشناسان و کارشناسان فرهنگی، این نوع برنامهها را تهدیدی جدی برای سلامت جامعه و به ویژه برای گروههای آسیبپذیرتر مانند نوجوانان و جوانان میدانند.
به باور بسیاری از جامعه شناسان، «عشق ابدی» با نمایش روابط سطحی، زودگذر و غالباً مادیگرایانه، به تدریج مفاهیمی چون خانوادهگریزی، اولویتبخشی به ظاهر بر باطن، و رویکرد ابزاری به روابط انسانی را در اذهان مخاطبان تزریق میکند. این امر میتواند به تضعیف بنیان خانواده و ارزشهای پایدار در روابط بین فردی منجر شود.
در شرایطی که رسانههای تصویری و شبکههای اجتماعی در ایران با کمبود محتوای فاخر و ارزشمند روبرو هستند، ظهور و گسترش برنامههایی چون «عشق ابدی» شکاف موجود را عمیقتر کرده و بر بحران محتوای رسانهای میافزاید.
تحلیلگران معتقدند که پویایی فضای مجازی و قدرت شگرف تکثیر و انتشار محتوا در این فضا، اثرات منفی چنین برنامههایی را دوچندان میکند. ویدیوها، کلیپها و بازنشر محتوای مبتذل در شبکههای اجتماعی به سرعت در دسترس قشر وسیعی از مخاطبان قرار میگیرد و گستره آسیب را افزایش میدهد.
واکنشهای فرهنگی به این پدیده، طیف وسیعی از اظهارنظرها را شامل میشد؛ از ابراز تأسف و ناامیدی گرفته تا محکومیت صریح این همراهی و درخواست پاسخگویی از سوی رسانههای مسئول و چهرههای مرتبط.
رضا رشیدپور؛ دغدغهمند یا متظاهر
رضا رشیدپور، که در طول سالها فعالیت رسانهای خود، چهرهای شناخته شده و تا حدی پرحاشیه بوده است، همواره تلاش کرده است تصویری از یک چهره مسئولیتپذیر و دغدغهمند نسبت به مسائل اجتماعی و فرهنگی، به ویژه در قبال نسل جوان، ارائه دهد و برنامههای خود، بر اهمیت پرداختن به موضوعات مهم، ارتقاء سطح سلیقه مخاطب، و نقش رسانه در اعتلای فرهنگی جامعه تأکید کرده است. رشیدپور در برخی مقاطع، با طرح مسائل اجتماعی، یا نقد رویکردهای رایج، سعی در ایجاد تصویری از یک چهره رسانهای مستقل و دغدغهمند داشته است.
تا پیش از این، رشیدپور از منتقدان ابتذال رسانهای و مدافع جدی مرجعیت و اعتبار رسانه داخلی بود؛ رشید پور اخیرا در مصاحبه ای در خصوص همبستگی ملی و تقویت اتحاد ایرانیان سخن گفته بود. اما با ظهور «عشق ابدی» و موج انتقادات به کیفیت نازل و سخیف این برنامه، رشیدپور به جای اتخاذ موضعی شفاف و مسئولانه، به دفاعی فرصتطلبانه متوسل شد. او در اظهار نظری تأملبرانگیز و غیر حرفهای، بهجای نقد محتوای سخیف برنامه، از “عدم سرزنش مخاطب” و “پذیرش تغییر ذائقه نسل جدید” سخن گفت؛ موضعی که جز تلاش برای توجیه کمکاری حرفهای و عادیسازی ابتذال، معنا و دستاوردی ندارد. این رویکرد نهتنها پاسخی به بحران ذوق و فرهنگ نبود، بلکه چراغ سبزی آشکار به جریان زرد و بیریشه در فضای رسانهای بود.
سقوط اعتبار؛ وقتی منتقد، ابتذال را تأیید میکند
اوج این تضاد و افتضاح حرفهای، انتشار تصویر بسیار بحثبرانگیز رشیدپور در کنار عوامل و مهمانان برنامه «عشق ابدی» بود؛ عکسی که نه یک سوءتفاهم یا حضور تصادفی، بلکه به نظر میرسد سندی بر عادیسازی همدستی با جریان مبتذل و ضدفرهنگی محسوب می شود.
این عکس نه صرفاً یک لحظه عادی، بلکه نشانهای از سقوط مرزهای حرفهای و پیام آشکاری برای افکار عمومی است: کسی که شعار دغدغه مندی و دلسوزی برای وطن و جوانان وطن سر میداد، حالا همقدم با جریان ابتذال و سطحینگری در مقابل جوانان وطن ایستاده است.
رضا رشیدپور، به عنوان چهره ای شناخته شده، مسئولیت سنگینی در قبال محتوایی که تولید یا با آن همراه میشود، و همچنین در قبال مخاطبان خود، به ویژه نسل جوان، دارد. همراهی با برنامههایی چون «عشق ابدی»، که ماهیت سطحی، مبتذل و مادیگرایانه آنها مورد انتقاد گسترده قرار گرفته است، نه تنها جایگاه او را نزد نخبگان فکری و بدنه جامعه آسیبپذیرتر میسازد، بلکه پیامی ضمنی و خطرناک را به جامعه مخابره میکند.
این همراهی، به طور بالقوه میتواند پیامدهای مخربی داشته باشد، زمانی که یک چهره رسانهای شناخته شده، با محتوایی که از نظر فرهنگی در سطح پایینی قرار دارد، همراه میشود، عملاً به تضعیف معیارهای فرهنگی جامعه دامن میزند. این امر میتواند منجر به عادیسازی ابتذال و کاهش حساسیت عمومی نسبت به ارزشهای اصیل شود. حضور در کنار برنامههای سطحی و کممایه، به معنای حمایت از «فرهنگ زرد» است؛ فرهنگی که بر جذابیتهای زودگذر، احساسات سطحی، و محتوای بیعمق تمرکز دارد. این نوع فرهنگ، به جای ارتقاء فکری و فرهنگی جامعه، به سطحینگری و انفعال عمومی دامن میزند. رشید پور باید بداند در بلندمدت، اینگونه همراهیها نه تنها اعتبار حرفهای وی را خدشهدار میکند، بلکه میتواند او را از جریان اصلی تولید محتوای ارزشمند دور کرده و به حاشیه بکشاند. او باید بداند این اتفاق ضربهای عمیق به اعتبار وی وارد کرده؛ اعتباری که به نظر میرسد اکنون با تصمیمات نسنجیده و شعارهای متناقض، بیش از هر زمان دیگری در معرض سقوط است.




















